چه کار کنیم مردم توجه کنن؟
توی سال ۱۹۸۹ در یک مصاحبه با ویلیون نواز Yo-Yo Ma توضیح داد چطوری از یک نوازنده تبدیل شد به یک فردی که با زدن ساز یک داستان میگه.«یک بار توی یک کنسرت داشتم ویلون میزدم که یکهو به خودم گفتم من چرا اینجام؟جماعت از من خسته نشده بود ولی من آره».
این روشیه که Ma به یک برگ نوت نگاه میکرد. اون موزیک رو جزء جزء نمیدید. بلکه به نظر اون دنبال یک داستان بلند بود. «من همیشه به به موزیک مثل یک کتاب رمان کاراگاه نگاه میکردم. ممکنه رمان در مورد یک قاتل باشه. خوب چه کسی اونو به این کار واداشته؟ چرا این کارو کرده؟ شغلم اینه که رد داستان بگیرم تا جماعت احساس تعلق کنن. وقتی اوج فرا میرسه اونا با من هستن و دارن به داستان زیبای کارگاه گوش میکنن. فقط باید مردم رو متوجه کرد که بعدش چه اتفاقی میخواد بیفته».
Ma فهمیده بود که نواختن ویولون از روی کاغذ خودش و جماعت رو به هیچ جا نمیرسونه. یک کامپیوترم میتونه از روی یک برگ نوت رو بنوازه.ما دنیال اینیم که احساسات، عواطف و معناهای بزرگتر نهفته در اونا رو پیدا کنیم.
توی سال ۲۰۱۳ یک شهاب سنگ خورد به روسیه. یک سنگ ۱۰هزار تنی با سرعت ۱۸کیلومتر بر ثانیه.
چندتا نکته رو توجه کنین:
- اولا که این بزرگترین شهاب سنگی بوده که به مناطق مسکونی برخورد کرد (از سال ۱۹۰۸ واقعه Tunguska ) و باعث شد۱۰۰۰نفر زخمی بشن.
- دوما این که این شهاب سنگ با دوربینای مختلفی دیده شده بود.
- سوما عدم واکنش مردم به این واقعه. انگار نه انگار.
البته فقط روسی ها اینطور نیستن.
بلکه بیشتر چینی ها و امریکایی ها به قول های دولتهاشون و تمامی افرادی که میخوان بهشون چیزی بفروشن واکنش نشون نمیدنن.حالا ممکنه کارمندای شمام(بازیکنا) همینطوری باشن. سریع یادشون بره اون سخنرانی انگیزشی که براشون کردین.
چطور میتونیم چنین بازیکنایی رو دغدغه مند کنیم؟
ما باید بفهمیم یک مدیر نسبت به چه چیزایی توجه نشون بده.
قطعه فیلم «Fun Theory: The World’s Oldest Problem» بهترین چیزیه که میشه باهاش نشون داد چطوری بازیکنا رو متوجه کنیم.
در مورد اینه که یک پدر میخواد نحوه دستشویی کردن رو به پسرش اموزش بده . پسر براش مهم نیست که پدر باید دستشویی تمیز بشه.
پس پدر میاد به گونه ای چالش ایجاد میکنه که پسرش به این مورد توجه کنه. پدر میاد یک تصویر میکشه
برای دیدن این ویدئو اینجا کلیک کنید!روی در نشیمنگاه دستشویی و در انتهای نشیمنگاه یک اسلحه میکشه.همین تکنیک به ظاهر ساده پدر را حدود ۴۴درصد موفق میکنه.
شما هم به عنوان یک مدیر باید مثل این پدر کاری کنین که با ایجاد یک چالش کارمنداتون دغدغه مند بشن.
ممکنه این کار اسون نباشه؛ مثل این پدر که یک سری المان های بازی و سرگرمی رو اضافه کرد بود. این ممکنه یک سری وقایع ناخواسته ایجاد کنه.
بخاطر همین اعمال گیمیفیکیشن به یک فرایند و یک سیستم انتهای کار نیست.
شما باید تنظیم کنید توسعه دهید و مدام پایش کنین.
گیمیفیکیشن یک فراینده نه یک پروژه!
ما نمیتونیم اپلیکیشن گیمیفای شدمون رو بگذاریم جلوی مردم و انتظار داشته باشیم بازیکنان بازی کنن؛ حتی با رسانه های اجتماعی هم ممکنه کارمون راه نمی نیوفته.
هر مدیری میدونه واسه انتشار یک رسانه اجتماعی جدید، نیاز داره که رهبران جامعه باهاش بیشترین کارو بکنن، یک ساختار FAQ رو بسازن، مطالبو بفرستن، افراد رو دعوت کنن، وبینار بگذارن تا انگیزش صورت بگیره.
وقتی شما یک سیستم گیمیفای شده رو راه اندازی میکنی مطمئنی که گیمیفایرها اعضا رو انگیزه مند میکنن و از بازیکنا دعوت میکنن بیان، جایزه ها رو متعادل میکنن و مدام بازخورد میگیرن، جهت گیری رو مشخص میکنن، قوانین جدید وضع میکنن.