مهم نیست چطور کسی رو انگیزه دار کنی، اما مهمه که فرد چطور انگیزه دار میشه!
انگیزشی : تصویر زمینه کامپیوتر شما چیست؟ یک عکس از خانواده، یک مکان تعطیلات رویایی،یوزپلنگ ایرانی، تیم ورزشی مورد علاقهتان؟
هر چه باشد، احتمالا یک تصویر از کار شما نیست.
به همین دلیل است که وقتی از کارخانه BMW در Dingolfing بایرن چند سال پیش برای انجام کارهای برنامه نویسی بازدید کردم، خیلی شگفت زده شدم.
همانطور که ما در طبقه کارخانه راه می رفتیم، وزوز و صدا ما را احاطه کرده بود.
ما خود رادر میان انبوهی از انسان ها و ربات ها دیدیم.
در اطراف مجسمههایی از فلز، شیشه و کابل برای ساختن آنچه که به زودی تبدیل به برخی از محبوبترین اتومبیلهای جهان است؛مشاهده کردیم.
هنگامی که ما بالاخره از سه فضای مشابه عبور کردیم به قفسه های بلند با صدها بلوک موتور به طور منظم انباشته شده برخورد کردیم.
ما به دفترمدیر فناوری اطلاعات رسیده بودیم. ناگهان توجه ما از ماشینها به صفحه زمینه نمایشگر رایانهاش جلب شد:
«آیا این یک BMW5جدید است؟»یکی از ما پرسید.
مدیر فناوری اطلاعات به عکس نگاه کرد وگفت:«بله،امروزه بازاریابی تنها انتشار عکس در میان عوام است». بعد از یک سکوت طولانی اضافه کرد:«این واقعا یک خودروی زیباست.»
به ندرت چنین انگیزهای را در دو دهه بعد مشاهده کردم.
حداقل در نه در محیط کارم، بلکه آن را در میان بازیکنندگان بازی ویدئویی.
همچون فردی که در شکل زیر میبینید:
صورت او گویای علاقهمندی او نسبت به این بازی است.
همچنین تمرکزش بر بازی و این که احتمالا به نظر میآید که او در حال برنده شدن بازی است.
بله، به نظر میآید او میخواهد یک دیو را بکشد یا یک اژدها را. هیچ چیز حواس او را پرت نمیکند.
او در جریان است. ولی او بیخیال به نظر نمیآید.
برعکس او به نظر میآید که دارد به سختی تلاش میکند.
حال فرض کنید یک کاربر در حال تعامل با نرمافزار شماست؛ یا اینکه شما در حال تعامل با هر سیستم یا فرآیند غیربازی هستید.
به نظرتان تصویر این حالت چه طور است؟ این تصویر ذهنی را بسازید. شما چه میبینید؟
صورت شما احتمالا خیلی متفاوت است. بیحال،بیمیل، یا احتمالا ناامید یا حتی خشمگین.
ولی این فرد در عکس بالا در سطح بالایی از مجذوبیت،شادی و امید به پیروزی است.
این درخواست ماست: چگونه به کاربرانمان تجربهای مشابه تجربهی یک بازیکننده را بدهیم؟
بی شک ما نمیتوانیم به درجهای از جذابیت برای کارمندان برسیم که بازیهای ویدئویی به آن میرسند.
ولی اگر بتوانیم همین سطح کنونی از جذابیت را کمی ارتقاء دهیم به نظر میرسد که کار بیشتری از سوی کارمندان دریافت خواهیم کرد.
در این کتاب هدف گذاری شده که کاری کنیم که کارمندان بیشتر کار کنند.
ولی میتوان اهداف دیگری را نیز درنظر داشت که با استفاده از بازی سعی کنیم مهارتهایی برای فرد ایجاد کنیم برای اینکه تعامل بهتری با افراد جامعه خود از همسر و فرزند گرفته تا همکارانش داشته باشد.
از نظر بنده این مطلب تاثیر بیشتری میتواند در کیفیت کار داشته باشد تا اینکه ما خود بیشینه کردن کار را هدف قرار دهیم.
کار بیشترکارمندان تاحدی خسته کننده است.
کار برای آنان یک چیز ترسناک است، یک وظیفه که آنها را در یک وضعیت غیرقابل اجتناب زندانی کردهاست.
میخواهند از آن تا حد امکان دور شوند. شاید شما هم چنین هستید.
اگر نیستید، حتما چنین فردی را ملاقات کرده اید:
صندوقدار غمگین در فروشگاه زنجیرهای، یک منشی گستاخ در گیشه فروش بلیط، هم دانشگاهی شما در طرف دیگر اتاقتان که بیشتر اوقات خود را مشغول راه رفتن با لیوان چای خود است.
براساس مطالعات انجامشده،سطح جذابیت مشاغل در ایالات متحده پایین است.
حدود ۷۰% کارمندان در ایالات متحده از کار خود احساس رضایت و جذابیت نمیکنند.
محققین اذعان کرده اند که
-
در ارگانها نسبت جذابیت به عدم جذابیت کارمندان ۹.۵۷:۱ است.
-
به صورت میانگین در ارگانها،نسبت جذابیت به عدم جذابیت کارکنان ۱.۸۳:۱ است.